علم ریاضی

این وبلاگ جهت استفاده علاقمندان به ریاضی ایجاد شده است.

علم ریاضی

این وبلاگ جهت استفاده علاقمندان به ریاضی ایجاد شده است.

تبریک عیدفطر

خداحافظ ماه پروردگار الرحمن الراحمین
خداحافظ ماه لحظه های افطار و سحر
خداحافظ ماه نعمت و رحمت و برکت
خداحافظ ماه شب های نورانی قدر

-عید فطر است و دلم غرق تماشاست

یاد آن ماه عزیزی که به حق اوج تمناست
سائل درگه عشقم که امید است بر آن
هر چه طالب شوم از او همان لحظه مهیاست


امام علی (ع)

لبخندی که مرگ را خجلت‌زده کرد

امام علی (ع)

همه از مرگ مى گریزند، اما او به استقبال مرگ مى شتافت. بارها و بارها از معرکه هاى مرگبار، بى خیال و سبکبار، جان سالم بدربرده بود. در صحنه هاى هولناک، مرگ را به بازى مى گرفت. در لیلة المبیت که جوان بیست و سه ساله اى بیش نبود و در بستر مرگ به جاى پیامبر خدا صلی الله علیه وآله خوابید، و خود را مردانه به آغوش خطر انداخت و به چهره مرگ لبخند زد.


در نبرد بدر، در جنگ احد، در کارزار خندق، در ماجراى فتح خیبر، در پیکار دشوار و خونین حنین، مرگ از آن همه شجاعت به حیرت افتاد و از شرم شجاعت او، سرافکنده از نزدش گریخت.

مولای متقیان على علیه السلام آنچنان با مرگ خو گرفته و با آن آشنا و مانوس گشته بود که مى فرمود:  

« و الله لابن ابى طالب انس بالموت من الطفل بثدى امه ؛ (نهج البلاغة، خطبه 5) به خدا سوگند که انس و دوستى پسر ابوطالب با مرگ از انس کودک شیرخوار به سینه مادر، بیشتر است ».

او خوب مى دانست که سرانجام مرگ به سراغ او خواهد آمد، اما نه مرگ طبیعى. مى دانست که کشته خواهد شد. این را از پیامبر خدا صلی الله علیه وآله شنیده بود. در آخرین جمعه ماه شعبان، پیامبر صلی الله علیه وآله براى مردم خطبه خواند و در آن بیانات، پیرامون اهمیت ماه مبارک رمضان سخنان بسیار ارزشمندى ایراد فرمود. راوى این روایت که خود اوست، فرمود:

در پایان سخنان آن حضرت پرسیدم: یا رسول الله! برترین اعمال در این ماه کدام است؟ آن حضرت فرمود: یا اباالحسن! بهترین اعمال در این ماه خوددارى از کارهایى است که خداوند ما را از انجام آنها بازداشته است.

پیامبر صلی الله علیه وآله این را فرمود و گریست. حاضران و من در شگفت شدیم و پرسیدیم: یا رسول الله، براى چه گریه مى کنید؟ و او فرمود: براى آن گریه مى کنم که مى دانم در ماه مبارک رمضان خون تو را مى‌ریزند. گویا مى بینم در حالیکه در محراب نماز به عبادت ایستاده اى، شقى ترین افراد که از قابیل - قاتل هابیل- و از آن تیره بختى که شتر ثمود را کشت نیز شقى تر است، تو را مى کُشد. او همزاد و همگون همان کسى است که شتر صالح را کشت. آن نابکار نگون بخت، ضربتى بر پیشانى تو وارد مى سازد که محاسن تو را از خون پیشانیت رنگین مى کند.

به یاد آورد که در جنگ احد وقتى گروهى از مسلمانان شهید شدند، بر او سنگین آمد که چرا سعادت شهادت نصیب او نگشته است، پیامبر صلی الله علیه وآله به او فرمود: تو نیز شهید خواهى شد اما به من بگو در هنگام شهادت صبر و شکیبایى تو چگونه خواهد بود؟ و او به پیامبر صلی الله علیه وآله عرض کرده بود: یا رسول الله! صبر هنگام نزول بلاست، این که شما فرمودى، براى من بشارت است و جاى شکر و سپاس دارد

وقتى پیامبر صلی الله علیه وآله این خبر را داد، او فقط از یک چیز نگران بود. لذا پرسید: یا رسول الله! در آن هنگام که کشته مى شوم آیا دین من سلامت است؟ و وقتى پیامبر صلی الله علیه وآله به او مژده داد: آرى، چنان خواهد بود، نفسى به راحتى و رضایت کشید و خداى را سپاس گفت که تا آخرین لحظه زندگى، بر دین حق خواهد بود.

بالاخره مرگ آمد، درست همان طور که پیامبر صلی الله علیه وآله پیشگویى فرموده بود، در سحرگاه نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجرى، هنگام نماز و به دست تبهکارترین انسانها، با شمشیرى که تیغه آن را به سمّى کشنده آب داده بودند، ضربتى کارى به پیشانیش فرود آمد و محاسن مبارکش را از خون پیشانى رنگین ساخت

آری، مرگ آمد، اما این بار نیز خجلت زده شد. چون وقتى ضربت شمشیر به پیشانیش خورد، رضایتمندانه فرمود:  « فزت و ربّ الکعبة ؛ (بحارالانوار: 42/239) به خداى کعبه سوگند که رستگار شدم » .

به یاد آورد که در جنگ احد وقتى گروهى از مسلمانان شهید شدند، بر او سنگین آمد که چرا سعادت شهادت نصیب او نگشته است، پیامبر صلی الله علیه وآله به او فرمود: تو نیز شهید خواهى شد اما به من بگو در هنگام شهادت صبر و شکیبایى تو چگونه خوهد بود؟ و او به پیامبر صلی الله علیه وآله عرض کرده بود: یا رسول الله! صبر هنگام نزول بلاست، این که شما فرمودى، براى من بشارت است و جاى شکر و سپاس دارد.

او از دیرباز، خواهان شهادت بود و اینک اندک اندک آرزوی او تحقق می ‌یافت و بدانچه می‌خواست نزدیک می ‌شد. خاک مرگ به روى کوفه پاشیده اند. از آسمان غم مى بارد. شهر یکپارچه نگران و ناراحت است. وقتى این صدا در شهر پیچید که : «قتل امیرالمومنین» دست و پاى مردم سست شد، همان مردمى که بارها امیر و امامشان از بى وفایى و پیمان شکنى و سست عهدى آنان شکایت مى کرد.

امام علی (ع)

شب پیش از ضربت خوردن، وقتى خوابى سبک او را در ربود، پیامبر صلی الله علیه وآله را در خواب دید و از آن مردم به آن حضرت شکایت کرد و عرض نمود: اى رسول خدا! چه نافرمانیها و دشمنیها که از امت تو دیدم! پیامبر به او فرمود: نفرینشان کن. و او هم گفت: خدایا بهتر از اینان را نصیب من دار و بدتر از مرا بر اینان بگمار.

آری چراغی را که خدا برافروخت با دم سرد این و آن خاموش نگردد و هر روز فروغ آن افزون‌تر شود، و با گذشت زمان دوستی علی علیه السلام در دلها راه می ‌یابد و بانگ ولایت او شبانه ‌روز گوش شیعیان و دلبستگان وی را در بامداد و پیشین و شامگاه نوازش می‌ دهد .

و همین نیز شد. علی علیه السلام چنانکه خود می ‌خواست به آرزویش رسید . به جوار خدا رفت و از رنج دشمنان دوست‌‌نما رست و در جوار حق آرمید اما عدالت، نگاهبان امین و برپادارنده مجاهد خود را از دست داد، و بی‌یاور ماند. ستمبارگان از هر سو دست به حریم آن گشودند و به اندازه توان خود اندک اندک از آن ربودند، چندانکه چیزی از آن بر جای نماند. آنگاه ستم را برجایش نشاندند و همچنان جای خود را دارند تا خدا کی خواهد که زمین پر از عدل و داد شود، از آن پس که پر از ستم و جور شده است .


ایام شهادت امام عدالت

.

یک عمر تماشای دری خون آلود             یاد آوری حادثه ای سرخ و کبود

      کم کم به علی بال پریدن میداد                   ای تیغ نیازی به حضور تو نبود . . .





ایام شهادت امام عدالت



چون نامه جرم ما به هم پیچیدند


 بردند به دیوان عمل سنجیدند


 بیش ازهمگان گناه مابود ولی

ما را به
محبت علی (ع) بخشیدند