در سرزمینی که سایه آدمهای کوچک بزرگ شد
در آن سرزمین آفتاب در حال غروب است!!!
»دکترشریعتی»
نماز تابع پوشایی است که همه ی اعضای دامنه را تنها و تنها به عضو منحصر به فرد برد نظیر می کند . در مجموعه دامنه هر گونه عددی موجود است ، هر گونه انسانی موجود است ، گنه کار و ثواب کار ، اعداد حقیقی و مختلط و هر گونه عددی را به ذات بی همتای او می رساند . چون پوشاست و یک به یک است بنابراین معکوس پذیر نیز است .
حال که این بردار انتقال من ناچیز را به آن بی نهایت می رساند ، آخه این مجموعه ی تهی من چگونه می تواند به آن مجموعه ی بی ابتدا و بی انتها متصل شود .
"رکوع" من نمایان کننده ی زاویه قایمه است . عجب ابهتی ! زاویه قایمه عجب شکوهی دارد . استوار و محکم با اینکه خم می شوم اما از این خم شدنم احساس غرور می کنم .
"سجده " من نقطه تماس من با آن یکتای بی همتاست . من در سجده مفهوم آهنگ تغییر و کاربرد مشتق را می فهمم . در این نقطه است که خطی مماس بر منحنی عبودیت به ابدیت رسم می شود . مشتق منحنی عبودیت من در نقطه تماس این بار خط خمیده است . انگار این تابع از اول ذرجه n بزرگتر از 2 داشته . این خط خمیده در برابر آن قدرت لا یزال خم شده است .
قنوت من سینوس تابع هیپربولیک است که با ظاهر کلمه سخت بسیار ساده شبیه سهمی با a مثبت رسم می شود .
تشهد من لگاریتم طبیعی عدد بی نهایت است که بی نهایت می شود .
من در سلام اکسترممهای تابعم را همه با هم یکجا می بینم که ماکزیممها و مینیمم ها ی مطلق ونسبی خود را یک به یک به من می نمایانند .
امروز در صفحه شطرنجی سجاده من محورهای مختصات پاک شده تا مختصات بردار اتصال دهنده بر ابدیت را با نقطه وجود بی ارزشم اشتباه نکنم .
وقتی دانه دانه ی کرات تسبیحم را یکی پس از دیگری طی می کنم ، احساس می کنم راس هرم وجودم که در سطح کره ی محیط بر این هرم قرار دارد در حال حرکت است که احساسش را به همه جای کره برساند .
امروز که صفحه ای را از کره ی محیط بر وجودم عبور دادم ، سطح مقطع آن دایره ای شد با وترها و شعاع ها و قطر های رسم شده ، از این همه برخی سبز و برخی قرمز اند . سبزها موازی اخلاق انسانی اند و قرمز ها معاصی و اعمالی اند که یا اخلاق انسانی را قطع کرده اند و یا دیر یا زود قطع خواهند کرد . خطوط قرمز مرا وادار می کنند که تحت دوران 180 درجه قرار بگیرم .
من که الان از حل معادله گناهان و حسنات اعمالم بر نمی آیم و جرات دست به قلم گرفتن برای حل این معادله را ندارم ، چگونه می توانم وقتی که نقطه عطف تمامی منحنی ها مشخص شد ، وقتی که انتگرال همه ی توابع به دست آمد ، وقتی که کلیه مسایل حل شد ، معادله حل شده ام را که هم اینک پیش رویم مساله است ببینم . ولی به هر حال تنها راه حل و مسیر نجاتم را تابع یکنوا و اکیدا صعودی نماز می دانم .
منبع : زنگ شیرین ریاضی
خدمت همه دوستان گلم
تا کنون ما در زندگی روزمره با اعدادی از قبیل ده ، صد ، هزار ، میلیون و میلیارد سروکار داشته ایم و به جز ریاضیدان ها کمتر کسی با ادامه ی این اعداد آشنا است. البته در گذشته چندان نیازی به دانستن نام اعداد بزرگ نبود ولی برای رسیدن به توان های بالای عدد 10 ، زمانی طولانی سپرده شده .
واژه بزرگترین عدد غیر مرکبی که در ترجمه ی اصلی عبری قدیمی تورات وجود داشت ، عدد ده هزار (رواوا) است.تقریبا دو هزار سال بعد واژه ی میلیون توسط یک ایتالیایی در قرن سیزدهم به کار گرفته شد.
میلیون به معنی هزار بزرگ است. اعداد بزرگتر باز از طریق ترکیب ساخته شده اند:ده میلیون ، صد میلیون و...
بعد از چند قرن واژه ی بیلیون ( در آغاز قرن هفدهم ) در انگلستان به کار رفت که در آن زمان بسیار شگفت بود. سپس در قرن بیستم نام گذاری کاملی از اعداد بزرگتر تعیین شد. طبق فرهنگ تفصیلی و بستر اعداد بعد از میلیون به شرح زیر است :
بیلیون ( میلیارد ) = 109
تریلیون = 1012
کوادریلیون = 1015
کونیتلیون = 1018
سکستیلیون = 1021
سپتلیون = 1024
اکتیلیون = 1027
نونیلیون = 1030
دسیلیون = 1033
اندسیلیون = 1036
دیودسیلیون = 1039
تری دیسیلیون = 1042
کواتوارد دسیلیون = 1045
کواین دیسیلیون = 1048
سکس دیسیلیون = 1051
سپتن دیسیلیون = 1054
اکتو دیسیلیون = 1057
ندوم دیسیلیون = 1060
ویجنیتیلیون = 1063
پروردگارا !
مرا مدد کن تا دانش اندکم نه نردبانی باشد برای فزونی غرور و تکبر و نه حلقه ای برای اسارت
و نه دستمایه ای برای تجارت ،بلکه گامی باشد برای انسانیت و متفاوت ساختن زندگی خود و دیگران.
و فراموش نکنیم بینهایت بهانه ای است برای آموختن.
آموختن آنچه می دانیم و آنچه نمی دانیم.
در این عصر استرس می خواهیم لذت ببریم.
از گفتن و شنیدن. از فکر کردن.
هدف، آموختن مقدار زیادی مطلب نیست بلکه مقصود اینست که از آن اندک،بی نهایت استفاده را بکنیم.